در این پست از سایت کافه رمان، رمان انتقام با طعم عشق را آماده کردیم. برای دانلود رمان انتقام با طعم عشق در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
نام رمان: انتقام با طعم عشق
نویسنده: پارمیدا بیگ نوری
ژانر: عاشقانه، انتقامی
خلاصه:
با صداش سرجام میخکوب شدم؛ باتمام قدرتش فریادزد:
_دِلعنتی عاشقتم نفهم چرا نمی فهمی؟ عاشقم!
نمی تونستم تکون بخورم، خودش به سمتم اومدوازپشت بغلم کرد…زیراون بارون خیس خالی شده بودیم درکوشم نجواکرد:
_ دارم ازتو حرف میزنم،باآنکه ازنوشته هایـــــــــ نداری مشکلی نیست یادتو به نوشته هایم رنگ می دهد.) توبغلش بودم که…
قسمتی از متن:
باصدای بازوبستھ شدن پنجره ھاازخواب پریدم اتاق خیلی تاریک بودومنم ازتاریک
میترسیدم توجام خشک شده بودم وداشتم سکتھ می کردم ازپایین صداھای عجیبی
میومد بالاخره تصمیم گرفتم بھ خودم بیام خیلی آروم ازروی تخت اومدم پایین
وپاورچین پاورچین بھ سمت دررفتم آروم دروبازکردم وازپلھ ھا پایین رفتم صداھی
عجیبی می شنیدم قلبم تند تند میزد بھ سمت آشپزخونھ قدم برداشتم داشتم دنبال صدا
میگشتم کھ دستی روی شانھ ھام قرارگرفت وباعث شد جیغغغغ بکشم برگشتم تا ببینم
کی پشتمھ با ترس برگشتم بدنم یخ کرده بود چشامو بستھ بودم تابرگشتم باچشای
متعجبی روبھ روشدم
–بھااااااااااار
بھار– چتھ دختر مگھ جن دیدی
–خدانکشتت مردم وزنده شدم
بھار– نھ تو تا مارو نکشی خودت نمیمیری نترس
–ازکی اینجایی
بھار– ھمین الان اومدم
–پس اون صداھا چی بود از پایین میومد
بھار– خیالاتی شدی
–حالا ول کن اینارو چیزی میخوری
بھار– نھ خیلی خوابم میاد بریم بخوابیم
با بھار بھ سمت اتاق رفتیم بھار دوستمھ خیلی باھم صمیمی ھستیم
وھمیشھ پیشھ ھمیم لباساشو عوض کردوخودشو عین این وحشی ھا
پرت کرد روتخت
–چھ خبرتھ
بھار– سلامتی خبره خاصی نیست
–خیلی پرویی تو
بھار– نظره لطفتونھ پرویی از خودتون
بعدم دوتایی زدیم زیره خنده رفتم پیشش خوابیدم حدودا ساعتھ ۵بیدارشدیم تا بریم
پاساژ بگردیم من یھ مانتوی بلده مشکی پوشیدم با شال وکفش مشکی بھارم یھ مانتوی
راه راھھ سفید مشکی پوشید با شالھ مشکی وکفشھ زرشکی یھ آرایشھ ملایمم کرد
خیلی جیگرش کرده بود
–عروسی تشیف میبرید
بھار– بدشدم؟؟؟
–نھ عزیزم عالی شدی بریم؟
بھار– اره بریم
از خونھ زدیم بیرون ماشینو از پارکینگ آوردم بیرون وراه افتادیم
توراه آھنگھ محسن یگانرو گذاشتم وتا تھ زیاد کردم منو بھارم باھاش ھمراھی
میکردیم
از عشق ھرچیزی کھ میشناسمو ازمن گرفتی
تا توباقی مونده ی احساسمو از من گرفتی ومیخای
من باشی ویادت بره مایی وجودداره خودت
آماده ی رفتنی وترست نمیزارھھھھھ
مطالب پیشنهادی:
دیدگاهتان را بنویسید