رمان کافه https://romancafe.ir/wp-content/uploads/2011/05/icon1.png

دانلود رمان

رمان نفوذی نیایش یوسفی

 

در این پست از سایت رمان کافه، رمان زیبای نفوذی از نیایش یوسفی را برای شما عزیزان مهیا کردیم. برای دانلود این رمان در فرمت های مختلف به ادامه مطلب مراجعه کنید.

دانلود رمان نفوذی

دانلود رمان نفوذی

 

نام رمان: نفوذی

نویسنده: نیایش یوسفی

 ژانر: عاشقانه، پلیسی

صفحات: 239

 

 

خلاصه:

داستان درباره دختری هجده ساله به اسم وانیاست

که قلبش سر تا سر کینه از افرادی هست که خوشبختی و ارامشش رو ازش گرفتن…قلبی که خودشو به روی

احساسات قفل زنجیر کرده که مبادا از تنها هدف زندگیش دور بشه …

واما در این بین پسری مغرور به اسم هوراد چیزی رو تجربه میکنه که پاکترین و زیباترین حس عالمه..و اون حس چیزی

نیست جز عشق …

 

 

بخشی از متن:

_ از امروز به بعد همه تلاشتون باید این باشه که اخلاق و روحیه و احساستون رو قوی کنید. واضح تر میگم یعنی

از هر لحاظ تبدیل به سنگ شوید …!

چرا سنگ ؟

سنگ سفته ، سخته و درک و احساسی ندارد .

شما باید چنان خودتون رو محکم بسازید، که دشمن کوچکترین راه نفوذی به احساس و منطق شما نداشته

باشه..!

که اگر عزیزانت را جلوی چشمانت سر بریدند ،از خودت هیچ واکنشی نشون ندهی.

شما میخواهید پا به جایی بگذاریدکه فقط و فقط ))هدف(( است که برای شما مهمه.

و این هدف چیزی نیست به جز نشانه رفتن قلب دشمن و نابودی آن!!!!

در این راهی که خودتون انتخاب کردید فدا شدن و فدا کردن ، ایثار و از خود گذشتگی وجود داره .!

وقتی داوطلب شدی اینجا باشی یعنی اینکه

باید پا رو خیلی از داشته هات بزاری …!

به حرفهای مرد روبه روم خوب گوش میدم

..هه ! از کدوم عزیزانم حرف میزد …! مگه من جز بابا و مامانم، عزیز دیگه ای هم داشتم ؟ دیگه باید ترس چی رو

داشته باشم ؟اونا که دیگه نیستند؟!

بابایی که برا تک دخترش نفسشو میداد تا اشکش نریزه الان نیست که ببینه کار وانیای 18 سالش فقط اشک

ریختن وغصه خوردن شده!

مامانم کو که ببینه دخترتپلش که دم به دقیقه بهش میگفت مامان گشنمه غذا میخوام و اونم کلی غذاهای

رنگارنگ براش اماده میکرد الان چهل و پنج کیلو وزن بیشتر نداره….. چون به عشق انتقام اینجا اومد و

خوراکش شد آه کشیدن و غصه خوردن!

تا وقتی که غصه میخورد و سیر میشد ، دیگه غذا میخواست چیکار؟!

منم میتونم سفت بشم، سخت بشم ،سنگ بشم!

هر چی باشه من وانیام …. دختر رضا یوسف نژاد…!

مردی که هراس می انداخت به جون دشمناش.

همون مرد نفوذی که دهها باند و تشکیلات خلاف رو نابود کرد.

کسی که در راه خدا به وسیله زادهء شیطان به ناحق کشته شد. زود بود واسه رفتنش و تنها گذاشتن یه دونه

دخترش.

اما رفت و دخترش تنها موند!

بابا رضا کمکم کن قوی بشم اونقدری که تقاص بیگناه سوختن تو ومامان فاطمه رو از اون کثافت بگیرم.

من دیگه وانیای لجباز و ننر دوسال پیش نیستم …! چون دیگه نه تو هستی و نه مامان فاطمه ، تا خودمو براتون لوس کنم و شما نازمو بکشید .

کاش میدونستی نبودنت چقدر برام سخته .

اینکه شب به امید این میخوابم که فردا بیدار بشم ببینم همه اینا یه کابوس بد بوده و شما هنوز پیشم هستید.

 

 

پیشنهادات دیگر رمان کافه:

دانلود رمان هوای تو

دانلود رمان پل های شکسته

دانلود رمان دختر بسیجی پسر تیگزاسی جلد دوم

دانلود رمان دختر بسیجی پسر تیگزاسی جلد اول

دانلود رمان همین که کنارت نفس میکشم

3.6/5 - (10 امتیاز)

برچسب ها:+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *