در این پست از سایت کافه رمان، رمان حس مثل دلتنگی را آماده کردیم. برای دانلود رمان رمان حس مثل دلتنگی در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
رمان: حس مثل دلتنگی
(جلد دوم احساس عجیب)
نویسنده: سارا حسینی ( سارگل )
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
خلاصه:
من و تو ما نشدیم …
تقدیرمان دو خط موازی شده هر چقدر هم که تقلا کنیم باز به هم نمیرسیم .
من دختری بودم از تبار بیخیالی و شیطنت .
تو مردی بودی از تبار غرور
چه بر سر غرور تو و شیطنت من آمد ؟
. از من دل نکن ، مرد من
شهر بزرگ که نه ، تمامی آدم های این شهر بزرگ
قسمتی از متن:
جلوی آیینه چرخی میزنم و با سرخوشی میخندم ، خوشبختی رو با تمام وجودم احساس میکنم ،
این خوشحالی و شعف عظیم توی دلم حتی برای خودم هم باور نکردنیه ، از یک طرف هیجان و
استرسی که از شوق دیدارش دارم ، بدجور توی ذوقم میزنه !
اما با جرئت میتونم بگم ، هیجانش هم برای من شیرینه
باصدای زنگ موبایلم ، دست از نگاه کردن توی آیینه برمیدارم و لبخندی میزنم .
حتی زنگشم متفاوته .
تلفنو جواب میدم و با لحن شادی میگم:
–کجایی … موش موشیه من؟
صدای بمش ، باز لرزه به قلبم میندازه :
–سلام . خوبی عزیزم ؟!
چشمام ریز میشه .
صداش گرفته است .
از اون گذشته ، مثل همیشه به موش موشی گفتن من اعتراض نکرد .
–خوبم . اما انگار تو خوب نیستی !
با صدای آرومی میگه:
رایان:نه، فقط خیلی دلتنگتم .
دوباره کوبش قلبم دیوانه وار میشه .
بعد این همه مدت هنوزم میتونه منو به هیجان بیاره
لبخندی میزنمو میگم:
لبخند محوی میزنم .
با اینکه شوخی میکنه ، اما دلم آشوب میشه .
صداش مثل همیشه نیست .
–بی صبرانه منتظرتم .
راستی ، بیا خونه خودت ! من اومدم اونجا .
رایان: باشه عزیزم . کاری نداری فعلا ؟!
–نه ، مواظب خودت باش ! خداحافظ .
رایان : تو هم همین طور !
گوشی و از گوشم فاصله میدم ، میخوام قطع کنم که صداش مانعم میشه
رایان: سارا؟!
دوباره گوشی و کنار گوشم میچسبونم و میگم :
–بله ؟!
–بایدم باشی . یه ماهه که ندیدمت .
رایان :عوضش تموم شد . الان از هواپیما پیاده شدم . بارمو تحویل بگیرم ، میام و یه دل سیر
خانوممو میچلونم .
رایان: خیلی دوست دارم . هیچ وقت یادت نره !
مطالب پیشنهادی
دیدگاهتان را بنویسید