رمان کافه https://romancafe.ir/wp-content/uploads/2011/05/icon1.png

دانلود رمان

دانلود رمان تقاطع

در این مطلب از رمان کافه ، رمان تقاطع را آماده کردیم.برای دانلود رمان تقاطع به ادامه مطلب مراجعه کنید.

دانلود رمان تقاطع

دانلود رمان تقاطع

بخشی از رمان تقاطع :

بعد از حدود دوساعت بالاخره کارشون تموم شد قرار بر این شد دو روز پرستارا اینجا بمونن برای ضد عفونی کردن زخمای نیلوفر…

_میتونم برم ببینمش؟؟

_ اره !

لبخند کم رنگی تحویل شیلا دادمو وارد اتاقش شدم لباسشو عوض کرده بودن و یه سرمم به دستش زده بودن

یه صندلی برداشتمو کنار تختش گذاشتم دستشو گرفتم

حالا که صورتش تمیز شده بود زخمای رو صورتش بیشتر خودنمایی میکردن

تقربیا حدود ده دقیقه ایی بدون هیج حرفی کنارش موندم اخر بلند شدم خم شدم رو صورتش

و بوسه ایی رو پیشونیش زدم خواستم صاف بایستم که یهو نگاهم خورد لباش

ناخداگاه یاد اولین بوسه مون افتادم لبخندی رو لبم نشست و صاف ایستادم و زود از اتاق خارج شدم

عماد همراه با شیلا رفته بودن شام بگیرن! خودمو رو مبل پرت کردم و سرمو به پشتی تکیه دادم

( مسعود )

رمان های پیشنهادی :

_چــــــــه گوهــــی خوردی؟؟؟؟؟

سرشو پایین انداخت : اقا بخــ…

مشت محکمی به صورتش زدم
_ پس شماها چه غلطی میکردید مثله مجسمه اونجا بودید که چی بشه ؟؟؟

نگاه تندی به سامان انداختم : اصلا شاهین ازکجا فهمید هان ؟؟؟

_بخدا من نمیدونم اقا
کلافه دستمو تو موهام فرو کردم دستمو رو قلبم گذاشتم غیره ممکنه

داد زدم : پس اون ادمایی که گذاشتی مراقب شاهین باشن کدوم گوری رفتن ؟؟؟؟؟

_ میگفتن هیچ رفت و امدی نداشته ، ندیدن که ماشین اقا شاهین از خونه خارج شه !

نگاه تندی بهش انداختم : یعنی چی؟!

_من نمیدونم

مشتمو به میز کوبیدم : هعــــی میگی نمیدونم خب برو یه غلطی کن دیگه !!

رمان تقاطع بصورت آنلاین می باشد.

برای خواندن رمان تقاطع در کانال زیر عضو شوید.

https://t.me/joinchat/AAAAAEieUSWkInzxdUOdLQ

5/5 - (1 امتیاز)

برچسب ها:++++++++++

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *