در این پست از سایت کافه رمان، رمان میوه منحوس را آماده کردیم. برای دانلود رمان میوه منحوس در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
نام رمان: میوه منحوس
نویسنده: ژیلا
ژانر: عاشقانه
خلاصه:
از این قراره که شادان خانوم یه دختر بچه ی پونزده ساله ی شیطون ، فرافکن و مشنگه … عاشقه … عشقش عجیب غریبه … شوور میخواد …اصلیتش بختیاریه … یتیمه … از مال دنیا دو تا مادر بزرگ داره … و یه عشق … …پایان خوش..
قسمتی از متن:
11 تیر ماه سال 1385 مسجد سلیمان
بلوز آستین کوتاه ساتن بنفش یاسیم رو از تنم درآوردم و شوتش کردم خورد تو دیوار از نوك پرهاي رو سر قاب مسخره
صورتک سرخپوست پایین تر نیومد و همونجا آویزون موند.
تو قیافه صورتک دقیق شدم.
اَه چقد زشته.
ژیلا.و میوه منحوس
دمُده شده. باید بگم بابا درش بیاره. این تابلوهه که تازه کشیدم قشنگ تره. چیه اینا « مامان گلاب تکنولوژي » به قول
هم بیکارن از این آت و آشغالا میسازن میدن به خورد فرهنگ ملتها؟ خوشم نمیاد ازش ولی چیکار کنم مامان بزرگ
میگه کادوست زشته، چند روز بذارش بمونه یه بار پریسا ببینش رو دیوار بعد شوتش کن تو زباله دونیت.
زباله دونی؟!
زباله دونی اسم کمدمه تو اتاق بچگیام. اتاقی که از هشت سالگی لج کردم و دیگه توش نرفتم.
همون روزي که میخواستم شوور کنم.
همون روزي که مامان بزرگ گلاب قهقه مثل چی خندید.
مگه شوور کردن خنده داره؟ خوب میخواستم شوور کنم.
چرا؟؟!
خوب چون ماجرا داره.
ماجراش چیه؟ اووووه حوصله ندارم بگم بعدا میگم. بیکاریا!
فعلا خسته ام .
خب بابا، خب، قهر نکن حالا دیگه… بهت میگم!
همش تقصیر دي (مامان) رضاست.
دي رضا چیکاره است؟
خب معلومه اون این فکرو انداخت تو مخ معیوب من، بعدشم خودش با مامان گلاب نشس به خنده. هر هر هر! خنده
داره؟ اعصابمو خورد کردن بسکه بهم میخندن. میگن من خلم. خل که هستم این قبول چون خودم هم بهش واقف
شدم. یه دقیقه صبر کن یه لباس راحت بپوشم بیام بقیه اشو بهت بگم.
*** * ***
آهاااان. آ باریکلا جیگر خودم… اومدم… خب چیکار کنم؟ این لباساي تنگ و ترش و دور آستین کش و تو کمر ساسن
دار و کمر نمیدونم چی چی خستم میکنه. نه که بد باشه ها. نه، ولی با طبیعتم سازگار نیست…
مطالب پیشنهادی:
دیدگاهتان را بنویسید