دانلود رمان اعجاز از اکرم حسین زاده
در این مطلب از رمان کافه ، رمان اعجاز از اکرم حسین زاده را آماده کردیم.برای دانلود رمان اعجاز از اکرم حسین زاده در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
بخشی از رمان اعجاز :
با مکث و تعلل جواب داد:
– خب سرکان حق نداشت از حساب کاگهخان و پولی که برای خرج همهی ما میریخت، برا خودش پسانداز کنه!
ابروهایش به هم چسبید:
– چی؟ سرکان؟ مگه شما سرکان رو نمیشناسی؟
صدای زندایی موجی از ناراحتی داشت:
– باور کن من با شکایت موافق نبودم ولی خب درست نبود اونم از پولی که سهم کل خانواده بود استفادهی شخصی کنه!
صدایش بلند شد:
– استفادهی شخصی چیه دیگه؟ پسانداز کدومه؟ سرکان کار میکرد و حقوق میگرفت اگه پساندازی هم داشت از دستمزد خودش بود.
سردار پوزخندی زد:
رمان های پیشنهادی :
– مگه چقدر حقوق میگرفت که اینقدر پس انداز داشته باشه؟
تلخخندی زد و نگاهش را سمت اویی کج کرد که داشت از آشپزخانه بیرون میآمد:
– مگه شما از میزان پساندازش خبر دارین؟
نگاه سردار پر از تمسخر شد:
– عمومجید که حدودش رو در آورده، یه چیزی دور و بر بیست سی میلیون از حساب کمه!
تکخندی زد و پر حرص سری تکان داد:
– معلومه چی داری میگی؟ بیست سی میلیون کجا بوده؟ اگه اون بیست سی میلیون پسانداز داشت که این چند ماه اینقدر به ما سخت نمیگذشت.
و حفظ حرمت شوهرش را کرد و نگفت این چند ماه مجبور به مسافرکشی نمیشد! سردار جدیتر گفت:
– نداشت؟ یعنی واقعاً نداشت؟ پس اون ماشین صفر رو درست فردای روزی که ماشین رو عمومجید ازش گرفت از کجا خرید؟ این تیرآهنهایی که تو زمینتون بالا بردین از کجا اومده؟
چشم روی هم گذاشت و سعی کرد از عصبانیت منفجر نشود:
– یعنی ما باید هر کاری میکنیم به شما توضیح بدیم؟ به شما چه از کجا اومده؟
سردار گامی پیش گذاشت، با جلو آمدن او حس کرد یک چیزی از میان دلش کنده شد و پایین ریخت. ترس رو در رویی با او شاید تا آخر عمر رهایش نمیکرد ولی سفت ایستاد و تکان نخورد. سردار عصبی گفت:
رمان اعجاز بصورت آنلاین می باشد.
برای خواندن رمان اعجاز در کانال زیر عضو شوید.
دیدگاهتان را بنویسید