دانلود رمان استاد و دانشجویشیطون
در این مطلب از سایت رمان کافه ، رمان استاد و دانشجویشیطون را اماده کردیم.برای دانلود رمان استاد و دانشجویشیطون در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
پارت اول رمان استاد و دانشجویشیطون :
با صدای زنگ ساعت از خواب بیدارشدم پتو رو زدم کنار رو تخت نشستم به مخم فشار اوردم که چرا من الان ساعت گذاشته بودم . اهان میخواستم اون نقشه ام رو اجرا کنم .
رفتم دستشویی صورتم رو شستم دیشب تا نصفه شب داشتم فیلم میدیدم برای همین چشم هام باد کرده بود اونم چه فیلمی تا صبح خواب های زشت دیدم یه مانتوی سرمه ای پوشیدم من نمیدونم درد شون برای چیه نمیذارن ادم تو دانشگاه مانتوی روشن بپوشه .
رمان های پیشنهادی :
حاضر که شدم رفتم جلوی میز توالت. یه خط چشم نازک کشیدم با ریمل همین لب هام به اندازه ی کافی سرخ بود .
عین میمون از نرده های پله سر خوردم رفتم طبقه ی پایین مامان و بابا تو اشپزخونه بودن داشتند صبحونه میخوردند با صدای بلندی بهش سلام کردم که یه متر پریدن
_اخه بابا جون مگه تو مرض داری این طوری سلام میدی ؟ سکته کردم
_نترس بابا شما تا نوه ی من رو نبینید سکته نمیکنید البته هر وقت خواستید سکته کنید قبلش به من بگید من لباس مشکی بخرم مامان شما هم همین طور ها.
من عاشق مامان بابام ام برای همین همیشه با هاشون شوخی میکنم مامان زد تو صورتش و گفت:
_ساحل خجالت نمیکشی این حرف ها چیه؟!
رفتم جلو صورت مامان رو بوس کردم
_ الهی قربونت برم شوخی کردم .
_خیله خوب ولم کن صورتم رو قرمز کردی.
_مامان من که رژ نزدم .. دریا کجاست ؟
باز رفته نامزد بازی خجالت نمیکشه حالا اگه من بودم عمرا میذاشتید با طرف تا سر خیابون برم.
آیا پی دی اف داره
عالی