دانلود رمان ارباب اردلان
در این مطلب از رمان کافه ، رمان ارباب اردلان را آماده کردیم.برای دانلود رمان ارباب اردلان در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
پارتی از رمان ارباب اردلان :
نمیدونم چند ساعت گذشت ولی بین راه کسی بیدارم نکرد.
قرار بود یکسره بریم تا ویلای اردلان اونجا نهارو بخوریم.
با تکون دستای آتا چشمامو باز کردم و گیج بهش نگاه کردم.
_مامانی رسیدیم.
دهنم خشک بود اروم گفتم:
_باشه عزیزم.
با کرختی از ماشین پیاده شدم و به اطراف نگاه کردم.
ویلای دنج و زیبای اردلان حالمو خوب کرد.
به گیسو که داشت وسایلو میبرد داخل لبخند زدم و گفتم:
_شمام تازه رسیدین؟
_اره یکم زود تر شما. وسایلتو سامو اردلان بردن برو کاراتو انجام بده بیا نهار.
_باشه من اتارو ببرم لباساشو عوض کنم میام کمک.
_مرسی عزیزم.
رمان های پیشنهادی :
_اتا دخترم بیا بریم بالا مامان.
_میخوام بازیکنم.
_لباساتو عوض کردم بیا بازی.
با غر غر دنبالم اومد. حنا موهای بلندشو پشت گوشش زده بود و داشت با هدفون موزیک گوش میداد.
با دیدن من جلو اومد و سلام کرد.
_سلام ترمه جون.
_سلام عزیزم چه خوشگل شدی.
گونه هاش رنگ گرفت و تشکر کرد.
وارد که شدم به هرکی جلوی راهم بود سلام کردم و وارد اتاق کنار پله ها شدم.
همیشه تو این اتاق میموندم خیلی بزرگ نبود ولی دنج بود.
لباسای حنارو عوض کردم و رفتم کمک دخترا.
بعد نهار یکم استراحت کردیم تا حدود ساعت ۷ خوابیدم.
هوای شمال خواب آلودم کرده بود.
از خواب که بیدار شدم دوش گرفتم لباس پوشیدم و موهامو دورم ریختم.
رمان ارباب اردلان بصورت انلاین می باشد.
برای خواندن رمان ارباب اردلان در کانال زیر عضو شوید
عالیه
سلام چرا رمان دانلود نمی شود
چطور دانلود میشه ؟
رمان مارال میخام