در این پست از سایت کافه رمان، رمان دستان روزگار را آماده کردیم. برای دانلود رمان رمان دستان روزگار در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
دانلود رمان دستان روزگار
رمان: دستان روزگار
نویسنده: فاطمه احمدی (حلما سادات)
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
خلاصه:
روزگار، بازی های زیادی در دستان خود دارد.
هر برهه از زمان، تکه ای را از چنته اش بیرون می کشد.
یا سیاهی به روزگارت نقش می زند،
و یا چنان به عمرت رنگ های زیبا می زند، که انسان در عجب می ماند.
ماهرخ تمام رگ هایش یخ بسته اند وقتی که مابین دو حس بدبینی و عشق اسیر شده است. روانش را داستان هایش پر کرده و عشقی که می خواهد بر تمام تار و پودش تسلط پیدا کند. اما عشقی پر از زیبایی تمام زندگیش را دگرگون می کند.
با شروع داستان، زندگی او کاملا دستخوش تغییرات می شود…
قسمتی از متن:
لیوان خالی را روی میز چوبی قهوه ای رنگم قرار می دهم
امروز هوا به طور وحشتناکی گرم و طاقت فرسا شده است.
حتی در نظرم، این کولر گازی هم به خوبی کار نمی کند.
باز لیوان را پر از آب تگری می کنم و یک نفس سر می کشم.
همزمان با پایین کشیدن لیوان، چشمم روی اسمم ثابت میشود.
اسمی که روی نوشته هایم حک شده است.
داستانی که قریب به پنج ماه برایش از جان و دل مایه گذاشتم.
لبخندی کنج لبانم مهمان می شود.
وقتی که جمله عرفان در سرم اکو می شود.
” تو این قدر غرق نوشته هات در مورد خیانت شدی من رو نمی بینی. اون قدر در بطنشون
حل می شی که حاضر نیستی عشق من رو باور کنی.”
شاید این پسرعموی سبزه بلندقدم راست می گفت.
شاید باید کمی از این نوشته ها و مقوله خیانت فاصله می گرفتم تا شاید می توانستم کمی عشق
را درک کنم.
ولی نه…
تمام عشق های آتشین به خیانت ختم شده بودند.
مگر درد به جانم سوزن می زند که خود را درگیر زندگی پر از استرس و بدبینی کنم؟
خیانت!
خیانت!
واژه ای به ظاهر پنج حرفی، ولی به وسعتی خانه خراب کن، که تا بی نهایت آوار درست می
کند.
مطالب پیشنهادی:
دیدگاهتان را بنویسید