دانلود رمان ساری گلین(عروس مو طلایی)
در این مطلب از سایت رمان کافه ، رمان ساری گلین(عروس مو طلایی) را آماده کردیم.برای دانلود رمان ساری گلین(عروس مو طلایی) به ادامه مطلب مراجعه کنید.
نویسنده : کیمیا ذبیحی
بخشی از رمان ساری گلین :
با خنده کنار گوشم زمزمه کرد:
-شما حسودیت نشد؟
شانه بالا انداختم.
-نه خب، مربوط به گذشتهست. تازه اگه اون چیزی در این باره بدونه که بعید میدونم بهش گفته باشن. خودِ تو هم که تمایلی بهش نداشتی.
تیز نگاهش کردم.
-نداشتی دیگه؟!
صدای قهقههاش به هوا رفت و مرا محکمتر به خودش فشرد. روی موهایم را بوسید و پرشور و عشق گفت:
رمان های پیشنهادی :
-معلومه که نداشتم. شما خیلی خوش به حالتون شده، دلِ پسر خان رو بردید. دیگه دلی برای دادن به کسی نمونده که خانوم!
ساعدش را گاز آرامی گرفتم و با حرص گفتم:
-نه توروخدا، بیاد و بمونه! اصرار میکنم!
قیافهاش حالتی جدی به خود گرفت:
-خودت که میدونی چهقدر حرف گوش کن و مطیعم، حرفی نزن که بعدا پشیمون بشی ها!
کاملا به سمتش چرخیدم و باز خواستم چیزی بارش کنم که با عشق مرا در آغوش کشید و نفس عمیقی میان موهایم گرفت.
-حتی اگه خودت بخوای هم دست از سرِ جنابعالی برنمیدارم. نمیدونی با دلم چیکار کردی ساری گلین…
نمیدونی و خیلی راحت داری توی میدون میتازونی. افسارِ اسب منم دستِ خودت گرفتی و منو دنبال خودت میکشی… اونوقت میگی چشمت به زن و زندگی خودت باشه؟ چهطور میتونم نگاهمو برگردونم وقتی اون چشمات حتی اجازه پلک زدنم بهم نمیدن؟
سرم را روی سینهاش گذاشتم و چشم بستم. بیشک بهشت، جایی میان بازوان این مرد بود…
رمان ساری گلین بصورت انلاین می باشد.
برای خواندن رمان ساری گلین در کانال زیر عضو شوید.
دیدگاهتان را بنویسید