در این پست از سایت کافه رمان، رمان دخی شیطون بلا را آماده کردیم. برای دانلود رمان دخی شیطون بلا در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
رمان: دخی شیطون بلا
نویسنده: کامیلا
ژانر: عاشقانه، طنز، کلکلی
خلاصه:
دختری به نام کامیلا که با خانوادش زندگی خوبی داره وخیلی دوسشون داره ودانشجو است.
یک برادر بزرگ تر از خودش هم داره که همیشه در حال کل کل هستند؛ ولی هوای هم دیگه رو دارن. داخل دانشگاه با یه پسری به اسم سامیار (سر جنگ داره) که کم کم سامیار بهش علاقه مند میشه و کامیلا هم به حسایی که ازشون سر درنمیاره دچار میشه و…
قسمتی از متن:
با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم ؛ دستمو به سمت صدا بردم ، جواب دادم و بروی ایفون گذاشتمش .
صدا–جییییییغ تو هنوز خوابی دختر پاشووو.
از صدای جیغ جیغوش فهمیدم سالی )دوست صمیمیم ساحل( هستش
من–ایییی گوشم بیدار شدم باواااا مگه کسی در برابر جیغ ها ی تو میتونه خواب بمونه.
سالی–امروز دانشگاه داریااا. اونم باکی!؟
من–من چ میدونم اول صبی بیدارم کردی بیست سالیه .
سالی–با احمدی احمممدی میدونی یعنی چی؟؟
من با گفتن اسم احمدی از جا پریدمو تلفنم روی زمین شوت شد و تمام جزییاتش)باتری.سیمکارت.رم و…
(ریختن بیرون گوشی نازمو برداشتمو پرتش کردم رو تختم .
رفتم د*س*ت*ش*و*ر*ی و بعد از مدت خیلی کوتاهیی بیرون زدم کلا که من ک ارایش نمیکنم پیش به سوی مرحله ی حساس و دشوار دخترانه…
)لباس انتخاب کردن (یه شلوار سورمه ایی ,یه مانتو سفید با طرح های سورمه ایی , یک جفت کفش اسپرت سفید
,شال سورمه ایی و کوله سفیدم هم برداشتم.
از پله های مارپیچی خونمون سر خوردم پایین .
خونه ی ما دوبلکس هستش و سه اتاق خواب داره . اتاق من بالا هستش و درش کرمیه. دکوراسیون اتاقمم قهوه
ای و کرم هستش و اتاق کوری )داداش بنده که اسمش کوهیار هستش ولی من بهش میگم کوهی( جفت اتاق منه
دکوراسیون اتاقش ام مشکی و سفید هستش . اون یکی اتاق هم اتاق مامی و بابام هستش که دکوراش سفیده.
یه حیاط دلباز هم داره ک من عاشقشم. )بگذریم من دیرم شده بعدا کامل توضیح میدم(
رفتم تو پذیرایی و با مامی و بابا برخورد کردم.
سلام بابا جونم. سلام مامی خانوم خوبی؟؟)من خیلی خانواده ام رو دوست دارم(
مامی–سلام و کوفت بشین صبحانه بخور بعد برو
مطالب پیشنهادی:
دیدگاهتان را بنویسید