دانلود رمان رقص تقدیر
در این مطلب از سایت رمان کافه ، رمان رقص تقدیر را آماده کردیم.برای دانلود رمان رقص تقدیر در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
پارت اول رمان رقص تقدیر:
– خانم جان، خانم جان؟
باصدای زمخت زهرا روی شکمم چرخیدم و بالشت رو روی گوشهام محکم فشردم.
اما نه تنها از شدت صدا کم نکرد بلکه صداش از زاویه نزدیکتری به گوشم رسید.
بر خلاف میل باطنیم روی تخت نشستم و بالشت رو به سمت زهرا پرتاب کردم و تا جایی که حنجره مبارک اجازه داد جیغی از روی حرص کشیدم.
رو تختی رو کنار زدم و به طرف زهرا که از ترس به خودش ریده بود چرخیدم.
اخمهام رو توی هم کشیدم و همونطور که بالشت دیگهای رو به سمتش پرتاب میکردم گفتم:
– ای مرگ خانم جان ای حناق بیست و چهارساعتهی خانم جان، صد دفعه مگه من نگفتم بدم میاد بهم میگی خانم جان؟ حس یه پیرزن شصت، هفتاد ساله بهم دست میده.
زهرا که میدونست الان مثل سگ پاچه میگیرم و به نفعشه که جلوی چشمم آفتابی نشه، از اتاق بیرون رفت و از همونجا با صدایی لرزونی گفت:
رمان های پیشنهادی :
– چرا عصبانی میشید آخه خانم جان، آقا امید اومدن میخوان شما رو ببینن.
شنیدن اسم امید، یک عدد مازاراتیِ عروسک رو برام یادآوری کرد.
به سرعت از روی تخت بلند شدم به سرویس بهداشتی اتاق رفتم.
جلوی آینه ایستادم و برای آخرین بار رژ لب قرمز آتشینم رو روی لبم کشیدم که عجیب با تاپ شلوارکم ست شده بود!
موهام رو دور شونههام رها کردم و با فرستادن یک بوس به خودم از اتاق بیرون اومدم.
امید روی یکی از مبلهای سلطنتی اتاق نشیمن نشسته بود که با شنیدن صدای پاشنهی صندلهام به سمت پلهها چرخید.
و با دیدنم سریع از روی مبل بلند شد.
با ناز و عشوه مخصوص خودم از پلهها پایین اومدم و روبه روی امید ایستادم.
-سلام خانم.
نگاه هرزش رو روی خط سینم احساس کردم.
قری به گردنم دادم و با غرور مختص خودم گفتم:
– آوردیش؟
– بله خانم توی حیاطه.
از جیب شلوارش ریموت رو بیرون آورد و به سمتم گرفت.
بدون اینکه ریموت رو ازش بگیرم، به سمت پنجره قدم برداشتم و به آرومی پرده رو کنار زدم.
رمان رقص تقدیر بصورت آنلاین می باشد.
برای خواندن رمان رقص تقدیر در کانال زیر عضو شوید.
دیدگاهتان را بنویسید